النا لافه زیبا به همراه پدرش و نامادری اش در یک هتل زیبا زندگی می کنند. او هیچ وقت عشق را در زندگی اش تجربه نکرده است تا وقتی که ادواردو را بی هوش وسط جنگل پیدا می کند او را به خانه اش می برد و از او پرستاری می کند و در این بین دل به ادواردو می سپارد. ادواردو هم به او همین حس عاشقانه را دارد پس انها در ساحل با مراسم ساده ای با هم ازدواج می کند و به ویلای ادواردو میروند و در انجا با خانواده بزرگ ادواردو روبرو می شوند.