داستان در عصر شوالیههای شجاع، شاهدختهای زیبا و دوران مبارزه با جادوگران رخ میدهد. «روسلان»، یک هنرمند سرگردان که رویای شوالیه شدن را دارد، «میلا»ی زیبا را ملاقات میکند و عاشقش میشود، درحالیکه نمیداند «میلا» دختر پادشاه است، اما این دلیل نمیشود که در کنار یکدیگر خوشبخت نباشند و این خوشبختی مدت زیادی طول نمیکشد و «چرنومور» جادوگر بدجنس، میلا را در مقابل چشمان روسلان میرباید و ...